در باره همه چیز .......... *_^
سلام دوستای عزیزم ساشا هستم به وبلاگ من خوش اومدید امیدوارم لحظات زیبایی روسپری کنید نظر یادتون نره
بنواز با انگشتان زیبایت . تنهایی تو . . تنهایی ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ … . آهای تویی که یاد و خاطره ات را در کوله ای ریخته ای و از کوچه پس کوچه های ذهنم میگذری . … . . همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه! . گـاهـی دلِـت مـیـخـواد هـمـه بـغـضـات . آدم خوبــــــــــی باش . چیزی بگو! . دیــگر دست روی دست تنهایی گذاشتن . فقط باش… . من و دنیا .. . دلم از نبودنت پر است…
نت گمشده را
نت لبخند
نت آغوش را
نت اشک را
بنواز
سمفونی دیدار شنیدن دارد …..
به عمق لیوانیست که دست گرفته ای
مثل آب خوردن پر می شود
تنهایی من اما
مثل حبابی روی آب است
که نمی داند
قرار است نبود شود
یا در آغوش حباب دیگری
بزرگتر!
ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﮔﺎﻩ آنقدﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ …
ﮔﺎﻩ آنقدر ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ …
آنقدﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ حرف ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ…
ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯﻧﻤﯿﺸﻮﺩ!
ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ
ﻧﻬﺎﺭ ﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ
ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ.
ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ.
ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ
ﺗﻨﻬﺎیی ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ …
در کوله ات را محکم تر ببند !!!
تمام کوچه پس کوچه های ذهنم پر شده از یاد و خاطره تو…
هر چقدر که جمعشان می کنم تمامی ندارند !!!
لااقل کمی آرام تر دور شو،تا گمشده هایت را پس بدهم خاطراتت روی دوشم بد جور سنگینی می کنند !!!
گفتم:می دونم!
گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا!
گفتم: می دونم!
گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی !
…
… گفتم:می دونم!
گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!
گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم
از تــو نـگـاهِـت خـونـده بـشـه
کـه جـسـارت گـفـتـن کـلـمـه هـا رو نـداری…
امـا یـه نـگـاه گُـنـگ تـحـویـل مـیـگـیـری
و یـه جـمـلـه مِـثـلـه: چـیـزی شـده ؟؟؟!
اونـجـاسـت کـه بـُغـضـتـو
بـا یـه لـیـوان سـکـوتـت سـر مـیـکـشـی
و بـا لـبـخـنـد مـیـگـی :
نــه هـیـچـیــ…..
ولی
وقتت رو
برای اثباتش به دیگران
تلف نکن …. !
همیشه آنچه که درباره ” من ” میدانی باور کن ,
نه آنچه که پشت سر “من” شنیده ای
” من ” همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای
حرفی روی زخمم بپاش!
من گورستانی سرگردانم،که هر روز
گوری درمن مثل زخمی تازه دهان باز میکند.
سودی برای من ندارد
می خواهم تمام شهر را
موشکافی کنم
شاید فکری از من در تو
روی دست خیابانی مانده باشد..
همین که هستی کافیست…!
دور از من…..!
بدون من….!
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری!! خوب است!!
برای من نیست؟!
نباشد!!!
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست…..
دلخوشم به این حماقت شیرین…
همدیگر را رنگ میکنیم ،
من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید!……
من ..
روزهای اونو ! ..
اون ..
موهای منو ! …
هر روز خاطراتم را الک میکنم..
و جز دلتنگی تو چیزی برایم نمیماند
نه تو آمدی
نه فراموشی…
خیالی نیست…من کوه میشوم و پای نبودن هایت میمانم
اما ای کاش میدانستی بی تو تمام لحظاتم رنگ پاییزند
Power By:
LoxBlog.Com |